عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : سه شنبه 10 ارديبهشت 1398
بازدید : 608
نویسنده : فریدون عباسی

 

بنام یزدان پاک 

 

داستان حنته شوشتری و شعار عنه نه نه، نه نه ، نه  نه

 

وسقای شیعه شوشتری و معنی برخی واژگان عبری و عربی

 

حدود هفتاد سال پیش دو پیر مرد تهیدست در شوشتر بودند، که از شیوه های ویژه ای برای گذران زندگی بهره میبردند، و از این برجستگی سرشناس ونزد مردم شناخته شده بودند. یکی از آنها پیرمرد آبفروشی ( سقائی) بود ، که تنها با یک لنگ شرمگاه خود را پوشنده بود . وپیراهن فرسوده و پاره ای برتن داشت . مشک آبی رابه دوش میکشید . با صدای بلند میگفث فدای لب تشنه ات یا حسین(ع* سبیل ( یعنی آب را در راه امام برگوار مجانی میدهم سایر شعار های او بدلیل گذشت زمان بطور درستی بیاد نویسنده نمانده است و پوزش مرا بپذیرید. و هرکس که آب مینوشید با یک صلوات و لعن بر یزید و معاویه ، گاهی مجانی و اغلب  پول اندکی به او میدادند. متاسفانه نام او را هم بخاطر نمی آورم .روانش شاد. وجنت مکان جاویدش باشد. او مسلمانی معتقد وشیعه اثنی عشری بود که در کسب روزانه خوذ . از ترویج عقاید خود وتبرا جستن از عقاید دیگر غفلت نمی کرد. وهر گاه که کودکان حنته را آزار میدادند  او بیاری حنته می آمد و کودکان را دور میکرد.

 

و مرد تهیدست دوم از دیدگاه من که عمری در تحقیق زبانها و گویش های ایرانی گذشته است . از این دیدگاه جایگاه دیگری دارد.

 

حنته نام حقیقی او نبود ، بلکه این نام را مردم شوشتر بر او نهاده بودند. ومن وبسیاری دیگر نام حقیقی اورا نمی دانستیم. حنته در زبان شوشتری یا خوزی بمعنی " بینهایت بزرگ و بیقواره " است. از نظر ریشه شناسی این کلمه از کلمه سومری en   یاhen بمعنی بزرگ ، عظیم ، کبیر ساخته میشود . مثلاً کاهنه اعظم معبد سومری را که همیشه دختر یا همسر فرمانروا بود . hen-te بمعنی : " دارای بزرگی  و عظمت" مثلاً کاهنه اعظم مینامیدند. این کلمه در زبان بابلی و سپس زبانها سامی و عربی تبدیل به " حنته" شده است.

 

حنته شوشتر ی همیشه پیراهن بلند عربی که آنرا "دشداشه" مینامند می پوشید و چون چشمهای ضعیف و کم بینائی داشت همیشه به آرامی در گذر گاه ها و معابر نزدیک بازار شوشتر حرکت میکرد . و در قبال پولی که به میدادند. از او میخواستند .با آواز بلند شعار عنه نه نه ، نه نه، نه نه  را بخواند و او با آوازی خوش و آهنگی رسا و مکرر این شعار را سر میداد.

 

ولی معنی شعار او چه بود. به احتمال زیاد ، عنه نه نه ،نه نه ، نه نه باید  همان عبارت مذهبی  دین سومری بصورت An-ne-na ne-na ne-na بمعنی خدای هان یا آن ، ایلو ، ایلی، یا خدای مردوک خالق ، خالق خالق است را سر میداد. Ne-na  بمعنی " نهاد " یعنی خدا خالق همه چیز است.

 

حنته به احتمال بسیار از اقوام صابئی اقلیت صابئین یا مندانی های شوشتر بوده است .که در شوشتر قدیم زندگی میکردند.و بیشتر پیشه آنها زرگری بود. واز عقاید مذهبی آنها زندگی در کنار رود خانه بود.

 

گفته شده است : صابئین در حمایت اردوان اشکانی به خاطر آزار رومیان یا یهودیان از مسکن اولیه‌شان که حدود پالستین (فلسطین امروزی) بوده به مرزهای ایران آورده شدند و برخی در اطراف تیسفون (در عراق کنونی) و برخی در نواحی کرخه وکارون و در شهرهای پارسیان مسکن داده شدند. اینان در شوشتر و دزفول ساکن بودند. در زمان قاجار برخی (از چه گروهی بودند نا مشخص است) مبادرت به آزاراینان داشتند که امیرکبیر به نجات اینان همت گماشت. امروزه اینان درسوسنگرد، دزفول، اهواز و آبادان زندگی می‌کنند و به صورت سنتی بیشتر مذهب خود را پنهان می‌دارند. آیین ایشان پیوستگی خاصی با آب دارد. برای

 

نمونه مراسم ازدواج ایشان در کنارآب کارون برگزار می‌شود. نزد خوزستانیان قدیم ایشان به امانتداری و صداقت ضرب‌المثل بوده‌اند. زبان ایشان ترکیبی از پارسی پهلوی (خوزستانی) و زبان عهد عتیق خودشان است که به هیچ‌یک از زبان‌های امروزی دنیا شبیه نیست. ایشان الفبایی مخصوص به خود دارند که برخی از نوشتارهای خود را با ان می‌نویسند. کار اینان بیشتر حکاکی ظروف طلا و نقره بوده‌است وامروزه نیز بسیاری به زرگری مشغولند. معمولاً ایشان (بویژه مسن ترها) باریشی بلند و مرتب، سبیلی بلند که روی ریش می‌آید و نیز عمامه کوچک سفیدقابل شناختن هستند." این مطالب در منابع قدیم از آنان بصورت نوشته بالا یاد میکنند. و ظاهر آنها نیز ملبس به لباس عربی است.

 

این اقوام و سایر اقوامی که در حال حاضر در خوزستان و بین سایر اقوام ایرانی نظیر لر و بختیاری و دربین اقوام ساگن در سواحل شمال خلیج فارس زندگی میکنند . واز گذشته های دور از دوره های اشکانی به بعد در این منطقه ایران نظیر اقوام معروف به "طریفی" صابئی وغیره حضور تاریخی در سرزمین های تاریخی ایران دارند. و در زبان عربی کنونی خود از صامت های زبان پارسی نظیر "چ" و"پ" مثلاً "ابریج "عربی به معنی " آفتابه را ابریچ و کلمه عربی "کلب "بمعنی سگ را چلپ مینامند،و بسیاری کاربردهای مشابه  آوا های ویژه زبان پارسی و سومری را دارند . با دو شاخصه ذکر شده یشینه بسیار سکونت در ایران و کاربرد آوا های ویژه ایرانی بنظر میرسد . از بازماندگان اقوام سومری هم زبان شده در دوره بعد از فرو پاشی اقوام سومری در دوره تشلط اقوام بابلی وآشوری ها باشند. در مورد مندانی ها این نظریه با احتمال بسیار بالائی قابل پذیرش است. برخی اقوام عرب مشهور به اقوام طریفی یا عرب کمری یا کوهی یا کوچ روهم معروف هستند . هر چند بعضاً خود را مکی مینامند.وگاهی زبان عربی خود را شبیه زبان فلسطینی ها مینامند. در گروه اول قرار میکیرند. دسته دیگر اعراب مهاجر اقوام عرب زبان هستند که بعد از فتح ایران بدست مسلمانان و ظرف استیلای اعراب تا انتهای تسلط عباسیان در جای جای ایرا ن اقامت گزیده و ماندگار شده اند. سادات و اقوام زیدیه از این دسته هستند. با وجود این برخی عقیده دارند ، که چون خاندان حضرت ابراهیم (ع)  و اگر نوح سومری را هم همان نوح (ع) بدانیم ،ایرانی هستند. با این فرضیه اولاد این حضرات نظیر پیامبران یهودی و پیامبر اسلام اصالت ایرانی دارند. جالب است ، بدانیم اگر برخی آوا ها بویژه صامت هائی مانند "ج" را به " گ" تبدیل کنیم با توجه به اسماء عربی موجود در زبانهای عربی و عبری این اسماء در گویشهای شمال خلیج فارس قابل تفسیر و دارای معنی میشوند. مثلاً : جبرایل یا جبرئیل  ،  در زبان عبری و عربی گه- برا – ایل   'ga-be-ra- il  بمعنی " گه – بمعنی "زود ، تند ، سریع  ، برا -  بمعنی  به راه ، ( برنده پیام) ، پیک "  ایل  - خدا  و در مجموع پیک سریع خدا  معنی میشود . شموئیل یا سموئیل در زبان عبری su-mu-il  سو- مو- ایل معنی نور- ما- خدا (است) یا نور ما خدا  (است). یا خدا نور است. یا اسماء اولاد حضرت ابراهیم با زبان سومری اسماعیل وایسرائیل با گویش های ذکر شد ه  اسماعیل – isa-ma-a-il  ایسه- مه ا- ایل  از ایل- گرفته ام از خدا گرفته ام ، ایسرائیل یا isa-ra-il  یا ایسه- را –ایل بمعنی راه خدا را گرفته است .معنی میشود.

 

 شاد باشید  فریدون عباسی

 

 

 

 

 


تاریخ : دو شنبه 19 فروردين 1398
بازدید : 360
نویسنده : فریدون عباسی

 

 

 

 

 

 

 

بنام خدای خالق یکتا

 

 

 

چندسالی بود بدلیل کهولت سن و بیماری و سفر تحقیقاتی در مازندران در مورد آرزو هایم که بیشتر در باره کنکاش زبانهای باستانی ایرانی و زبانها و گویشهای کنونی ایرانی بود و هست ، فرصت کافی برای نوشتن کاری برای وبلاگ تاریخ عشایر بهداروند و بختیاری نداشتم . در این مدت بیشتر مطالعه میکردم . واز مهمان نوازی مردم بزرگوار مازندرانی بهره میبردم. و سخن می آموختم . چه مهربان وبا محبت و مهمان دوست بودند. بویژه استاد ارجمند و فرهیخته  جناب آقای محمد علی مشتاقیان، خدایشان پاسدارنیکبختی و شادکامی آنان باشد.

 

برای سال جاری قصد داشتم به روال گذشته کاری طنز گونه به مناسبت نوروز تقدیم دوستان کنم . ولی دست نا سازگار طبیعت از شمال تا جنوب ایران مصیبت سیل ویران ی را به بسیاری از هم میهنان ما تحمیل کرد. هرچند نعمت زنده کردن تالاب ها ، دریاچه ها ، کویر ها ورفع ریز گرد ها را هم بی منت بما ارزانی داشت. که گفته اند خدا گر زحکمت ببندد دری   ز رحمت گشاید در دیگری.

 

سالها پیش کتابی از دیوان اشعار مرحوم حجت الاسلا م مرحوم آقای ملا محمد تقی ناهیدی متولد سال 1260 و متوفی سال 1332شمسی در دزفول یا بقول ما دزپیل از ناشر ایشان کتابخانه سید عالمشاه ، می خواندم و چند شعر ایشان که مربوط به احتمالاً طوفان و سیل شدید سال 1322شمسی بود . یعنی حدود 70 سال پیش نظیرسیل کنونی  بمدت چهل ساعت بارندگی سیل آسا هم در آن زمان رخداده بود ، که مانند سیل جاری سال 1398 در ایران و هر دو در ایام نوروز بوده اند،که این روحانی ادیب و هنرمند در اشعارش آن سیل را هولنا کتر از طوفان نوح نبی (ع) مینامد. من در آن زمان 12 ساله بودم . واکنون 78 ساله ام.

 

 این موضوع نظرم را جلب کرد. تا علاوه بر این که تکرار تاریخی یک رویداد طبیعی را بیاد برنامه ریزان محبط زیست (فرزند کوچکم دکتر مهندس بهمن عباسی متخصص اکتشاف و استخراج هوشمند همسو با حفط محیط زیست معادن از نخبگان فوق لیسانس دانشگاه تهران و فعلاً در خارج کشور). ، یاد آوری کنم . تا آنان به اندیشه راه گشائی و یافتن چاره کار آمد درآینده و حفظ محیط زیست هم  توجه نمایند. انشا الله.

 

 

 

چند شعر از یکی از ابیات ایشان را که به زبان بیش از ده هزار ساله سومری و معروف به زبان "خوزی" است   تقدیم دوست داران زبان پارسی نمایم بنظر ما زبان دزفولی کنونی همان زبان مذهبی اقوام اولیه سومری است. و زبان خوزی شوشتری هم زبان دبیری و اداری سومری بوده است. زبان بختیاری و لری وسایر اقوام ایرانی  نیز زبان نظامی و جنگ آوران و شاهان سومری بوده است.

 

 

 

 بارون چل ساعته

 

Barone chel saate

 

باران چهل ساعته

 

 

 

مری کم کم خداوندا تو امسال

 

Mari kam kam khodawadato amsal

 

مثل اینکه کم کم خداوندا شما امسال

 

 

 

مخی یهوکنی جونمونه پامال

 

Makhi yahoo koki jonmo-na pamal

 

میخواهی یکباره جان ما-را پامال کنی

 

 

 

ا او بارون تموم حوشا –نه ریمال

 

a o baron tamom hosha-na rimal

 

از آب باران تمام خانه ها – فرو ریخت ؟

 

 

 

فنا بیسیم تموم ای اور بالدار

 

fana bisim aei ore balder

 

فنا شدیم از این ابر بالدار

 

 

 

سه چار پل پو بریده رفت سوخارون

 

se char pal po borida raft sukharun

 

عده ای زن عزادار به قبرستان رفتند؟

 

 

 

تودمبرکوردی خوزستون ابارون

 

To dabar kurdi khozeson a baron

 

تو خوزستان را از باران ویرا ن کردی

 

 

 

چه بارونی بتر ا برف و بورون

 

Che baroni batar a barf o boron

 

چه بارانی بد تر از برف وکولاک

 

 

 

فنا کوردی گنم کارون  کارون

 

Fana kurdi ganol karon karun

 

گندم کاران (اطراف رود ) کاران را تو نابود کردی

 

 

 

ا اواز هوره بیسه تا به بنوار

 

A awaz horra bias ta be bonwar

 

از اهواز تا ده بنه وار (بختیاری)گل شده است.

 

 

 

اگر نوح تو ای طوفنته  بدید

 

Agar nohe to iy tofon-ta bedid

 

اگر نوح (ع) شما این طوفان – ترا میدید

 

 

 

ا بارون-کی خودش بیشتر بلرزید

 

Abaron-key khodesh bishtar belarzid

 

از بارش مانند خودش بیشتر می لرزید.

 

 

 

           واژگان بسیاری از کلمات سومری مثلاً "اور بمعنی ابر وجود دارد ، که در کلمه اور –زو سومری بمعنی آرزو و در اصل با معنی " ابر روشن " بدون باران که دعای تضرع مردم بدرگاه خدا و نشانه اتمام طوفان و پذیرش دعای مردم  بود.

 

متاسفانه بدلیل کمبود وقت وامکانات ادامه اشعار این هنرمند روحانی که با اشعار خود در هفتاد سال گذشته گنجیه زیادی از واژه گان معادل سومری را از خود بیاد گار گذاشته اند .، مانند سایر سراینده گان خوزی و سایر اقوام ایرانی مانند لر ، بختیاری ، کرد ،تاتی ، تالش، گیل و مازنی خراسانی و سایر گویشوران همسو با زبان پارسی هنوز هم مورد بی مهری مدعیان سومر شناسی شرق و غرب میباشند. و به  نا درستی خود در ترجمه کتیبه های سومری ادامه می دهند و از صنعت و تجارت کارها وتولیدات نادرست خود دست بر نمی دارند. وارزش تاریخ برتر ایرانیان را نادیده میگیرند. و حرفی هم برای گفتن و نقد ندارند.

 

 

 

شاد باشید و روان درگذشتگان در بهشت جاوان باد

 

 

 


تاریخ : یک شنبه 4 فروردين 1398
بازدید : 423
نویسنده : فریدون عباسی

 

 

بنام حضرت حق

 

در جستجوی منشا زبان پارسی وتاریخ حقیقی ایران

 

آعاز سخن نام مقدس ذات احدیت است که هرچه هست از اوست ، و ما هرچه کرده ایم بخواست او فراهم شده است. و این نعمت را شکرگزار الطاف بی پایان او می دانیم.

 

 حدود سی سال پیش کتابی از مرحوم استاد پور داود را در مورد زبان های پارسی باستان مطالعه میکردم . شباهتهای برخی کلمات کتاب با گویشهای محلی همسوبا زبان پارسی انگیزه بزرگی از دلبستگی مرا برای تحقیق وجستجو ی منابع و کشف حقایق مربو ط به زبان و گویش های پارسی و بعدها تاریخ کهن ایرا ن فراهم نمود.ولی مشکلات بسیاری هم در پیش رو بود.

 

مطالعه منابع فارسی موجود دیگر پاسخگوی پرسش های ذهن جستجوگر ما نبود . آنزمان تنها کتب مرتبطبا نیاز های تحقیقی ما بر اساس دانش کلاسیک ما کتب زبان انگلیسی بود، ونیاز ما کتب مربوط به زبان های باستانی ایران با این زبان در بازار نبود.در کتابخانه ها ی عمومی هم یافت نمی شد. پس  از این که عضو کتا بخانه مجلس شورای اسلامی شدم . انچه میخواستم ، یافتم. ولی بقول حضرت حافظ : که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها ،  چرا که کتب مهم مورد نیاز امثال ما بیشتر به زبانها آلمانی و فرانسه بود. وحجم انبوهی ازاین کتب در کتابخانه بود.که انتخاب بهترین آنها برای ترجمه نیاز به مشورت با اهل و خبره داشت. ومن کسی را نمی شناختم. به کتابخانه موزه ملی هم مراجعه کردم .در آنجا هم همین مشکل بود . تصور من این بود که با ترجمه کتیبه های سه زبانه هخامنشی منشاء زبان و گویش های همسو با پارسی را خواهم یافت ، ولی در ساختارهای هرسه زبانهای "پارسی باستان " ، "بابلی نو" و "ایلامی" که در کتیبه های هخامنشی بود، جز اندکی واژه های مربوط به زبان پارسی و حتی کمتر ازآن در دستکاه دستوری آنهآ نیافتم . آنچه یافتم این بود .که استاد مشهورزبان ایلامی جناب دکتر ارفعی در سالن کتیبه های موزه ملی کتیبه های ایلامی راتحقیق و ترجمه میکنند. فرصت را غنیمت شمردم وچند کتیبه ایلامی هخامنشی را که ترجمه کرده بودم نزد ایشان بردم ، که با آغوش باز پذیرفته شدم.  و در چند جلسه ای که نزد ایشان رفتم ، راه خود را یافتم و منابع مورد نظر م ازسوی ایشان مشخص شد. و چون زبان آلمانی نمی دانستم ، علاوه بر تذکر نیاز من به زبان آلمانی، ایشان نام کتب مورد نظر و محل آنها  را راهنمائی میفرمودند.و متن وعنوان آلمانی کتاب را برایم مینوشتند. که سپاس وامتنان بی نهایت از استاد دارم.

 

تذکر استاد سبب شد که زبان آلمانی را صرفاً برای کتاب مورد ترجمه " زمینه های دستور زبان سومری "  از "ارنو پوبل"  فراگیرم . با تلاش بسیار این کتاب را که چاپ 1923 حدود صد سال پیش است در کتابخانه مرکز باستان شناسی دانشگاه تهران یافتم و یک کپی از آن گرفتم .چیزی که باعث حیرت من شده بود این بود ،که پس از گذشت بیش از نود سال وجود این کتاب در کتابخانه فوق هیچ بازدید کننده ای نداشت ، و کتاب کاملا نو و دست نخورده بود. و من این موضوع را به رئیس کتابخانه گفتم . ایشان فرمودند" " این کتاب منتظر شما بود!". امروزه میدانیم که این کتاب مشترکات بسیاری با زبان فارسی و گویشهای همسو با پارسی دارد. ازسوی دیگر کمک میکند ، که تاریخ پیش هخامنشی و پیش ایلامی اقوام ایرانی و اشکانی را باز شناخت کنیم . آنچه از اشکانیان میدانستیم . تنها تاریخ پس از هخامنشیان بود  واز منشا اقوام ایرانی هم چیزی نمی دانستیم .بنظر میرسد. این کتاب و سایر کتب زبان وتاریخ ودین سومری تاریخ حقیقی پیش از تاریخ ایران و تا حدود زیادی تاریخ خاورمیانه و حتی اروپا و ادیان را متحول خواهد کرد.  ما در آینده سخن های بیشماری در این موارد ، از جمله اقوام پیش ایلامی ما نند لر ها ، بختیاری ها گیل ها ، مازنی ها و سایر اقوام با گویش های همسو با پارسی در تمام سرزمین های  تاریخی ایران مانند افغان ها ، تاجیک ها و دیگران خواهیم داشت. 

 

 

 

شاد باشید.

 

فریدون عباسی .تهران 3-1=1398

 

 

 

 

 


تاریخ : دو شنبه 1 آذر 1395
بازدید : 1371
نویسنده : فریدون عباسی

 

 همسانی های پیشوند های  ها و هه در گویش های گیلکی و مازنی و هرمزگانی و برخی گویش های شمال خلیج فارس با  پیشوند های سومری hi2 , he2

نشانه 715 در فهرست نشانه های بخش 1 کتاب sumerishce Akkadische und lautwertte …  از  انتون دایمل Anton Deimel که بصورت تصویری یک دایره بزرگ 360 درجه ای را نشان میدهد. در این فهرست  به تنهائی 16 تلفظ مختلف را نشان میدهد. مهمترین تلفظ آن به استناد کار دایمل he میباشد که بصورت خط زیر نویس h نوشته میشود و ما دراینجا بدلیل محدودیت امکانات به نا چار از نشانه ĥ با خط بالا نویس استفاده میکنیم ،که احتمالاً تلفظ "ح "یا "خ "را هم نمایندگی میکند . این نشانه تلفظ های دیگر این نشانه تلفظ های سه گانه ای با نشانه های e ĥi, ĥa4,ĥ نشان میدهد، نشانه a2,ĥ  که از همین نشانه 715 + نشانه  a  949 درست میشود معادل نشانه جمع اشیاء در سومری مانند : GUD-APINha2   "گاوهای نر شخمی " یا E2ha2  " خانه ها"یا UDUha2 " گوسفندان " و "ها " فارسی است ، و چون در زبانهای خوزی و بختیاری و لری صدای صامت "ه " ارزش آوائی ندارد ، دراین گویش ها ما تنها صدای مصوًت "ا" را میشنویم . ولی موضوع a2,ĥ  در اینجا ارتباطی با بحث ما ندارد. ولی بیاد داشته باشیم که بخش اصلی آن همان نشانه 715 است.

مسئله اصلی احتمالاً کاربرد کنونی تلفظ های مختلف نشانه های e ĥi, ĥa4,ĥ در گویش های هرمزگانی ، گیلکی و مازندرانی بصورت های پیشوند تاکید فعل بجای be  در فارسی کنونی و یا پیشوند حال یا ااستمر ار فعل در این گویشها هست ( احتمالاً بختیاری ها نیز در گذشته بسیار دوری در نوشته ها یا زبان گفتاری خود به گونه ای از نوعی h با تلفظ خفیف پیش از e وi پیشوندهای حال و استمرار و تاکید خود استفاده میکردند).

نشانه های دیگر دایمل که هر سه تلفظ بالا را داشته باشند  ، وجود نداردند، و اصولاً برای اشاره به نزدیک یا دوربصورت های he, hu, و  حرف ندا مانند hi-hi, ha-ha   یا راندان حیوانات و یا صفات  کار برد دارند مانند نشانه     HI بمعنی "این" اشاره به نزدیک ،   HI-A " این است"؟ hi-li   " نرم ، لطیف" صفت  یا در عبارت giš-na-hi-iš-tum که برابر گویش شوشتری بمعنی "هیچ چیزی باقی نگذاشتم " یا nam-hi-li بمعنی "لطیفانه " یا عبارت  : kuš-lu2-hi-a " قصاب این است" میباشد.  همه از نشانه 715 دایمل ساخته میشوند ، و هیچیک مفهوم پیشوند فعل را در سومری ندارند.

 

تنها نشانه ب شماره 271 از دایمل که تلفظ های he2  و hi2 راهم دارد در اندکی از کتیبه های مربوط به گیل گمش و هواوا Gilgameš and Ḫuwawa و دموزی وایننا Dumuzid-Inana وبطور عموم در کتیبه های آئینی افعالی با پیشوند حال و استمرار و حالتی مشابه be  تاکید فعل در فارسی کنونی ؟ نمایش میدهد ، ولی گویش های هرمزگانی وبرخی گویشهای شمال خلیج فارس و مازندرانی و گیلکی علاوه برآن هر سه حالت he, hi  وha برای رماضی و مضارع  تعداد محدودی افعال کا با برخی صامت ها مثل k,d و بندرت g اغاز میشوند هنوز هم در این زبانها رایج اند. مشاهده میشود . نشانه 271 تنها دو صدا ی he2  و hi2 در فهرست لغات دایمل نشان میدهند. و هیچ نشانه دیگری در فهرست لغات دایمل نیز نقش پیشوند فعل را نشان نمی دهند،  از آنجا که فهرست لغات دایمل بر اساسا داده های کتیبه های موجود فراهم شده اند. ولی در گویش های ذکر شده hax هم وجود دارد.که به احتمال بسیار یک تلفظ دیگر نشانه 271 است .

مثال های موجود از کار برد نشانه بعنوان پیشوند استمرار فعل در کتیبه ها:

 

 

den-lil2 he2-da-hul2

 


cag4 zid-ta e3-a he2-da-an-nu2

 

gu5-li den-lil2-la2 he2-da-an-nu2

 

dutu he2-da-an-zu

 

Gilgameš and Ḫuwawa (Version B): t.1.8.1.5.1

 

A praise poem of Šulgi (Šulgi D): t.2.4.2.04
jicJIRI3 u2-URU-u3-[a-ke4 ki he2-dar-dar-re]

 

A praise poem of Šulgi (Šulgi E): t.2.4.2.05
gag nam-tag2 gu-la he2-da-sig10?

 

A praise poem of Iddin-Dagan (Iddin-Dagan B): t.2.5.3.2
den-lil2 he2-da-hul2

 

A balbale to Inana (Dumuzid-Inana A): t.4.08.01
za-ra he2-da-an-nu2 he2-da-an-nu2

 

Letter from Išbi-Erra to Ibbi-Suen about the purchase of grain: t.3.1.17
cu-ta he2-kar-re /KA?\ [(X)] X-bi he2-eb2-be2

 

نشانه   i2ĥ  و ĥe2 باز هم به عنوان قید زمان در اول جمله استفاده شده است .

 مثال :   ĥe2-en-na nam-ma  a-an  ĥe2 که با گویش شوشتری "هنوز آن یکی نمی آید، یا نیامده است "، یا بعنوان ضمیر اشاره به نزدیک ĥe2 بمعنی "این" یا -a ĥe2 " این است" یا –a-an ĥe2 " آن یکی است" ( تذکر سومرشناسان a-an  بصورت am3   که ساختگی است و درست نیست.

 شاد باشید. فریدون عباسی

 


تاریخ : شنبه 10 مهر 1395
بازدید : 1702
نویسنده : فریدون عباسی

 

طوفان دره (خلیج) فارس پس از آخرین یخبندان
 
مدفون شدن شهرهای ایرانی در دره کنونی خلیج فارس
 پس از آخرین یخبندان
 
دره خشک بستر کنونی خلیج پارس |پیش از32 هزار سال پیش از میلاد مسیح ، پس ازاینکه، بالاترین سطح یخبندان یخچالهای جهانی بتدریج شروع به ذوب شدن وجاری شدن کرد، رود خانه ها ی جاری از کوههای ایران و ترکیه کنونی که از دره بسوی تنگه هرمزجاری بود، کم کم محلهای عمیق تردره را پرکرد،وابتدا برکه ها (هوور ها) ودریاچه ها وجزائر شکل گرفتند ، و سپس تنگه هرمز که تنها محل عبورسرریز مازاد رود خانه های جاری در دره بود، با آبرفت های رودخانه های فوق ژرفتر و وسیع تر شد.  رویش گیاهان وجنگل حیات وحش را در بستر کنونی خلیج فارس خلق کرد. و احتمالاً پس از 12هزار سال اثار حیات انسانی در آنجا شکل گرفت . آغاز خانه سازی و ایجاد آبادی و شهر های اولیه ایرانیان احتمالاً از 18 هزار سال پیش در کرانه های رودها و دریاچه هائی کوچک و جزایری که در دره خلیج فارس ایجاد میشد ، بتدریج شکل میگرفته اند.
کرانه غربی آب دریای خلیج فارس تقریباً نزدیک به رودخانه کنونی بوشهر می رسید، وسطح آب خلیج فارس حدود 130 مترکمتر از سطح امروزی آن بود. شاید در این زمان بخش دریاچه های خلیج فارس کنونی یک پنجم مساحت کنونی خلیج فارس نبود. بین 18000 سال تا شش هزار سال پیش، در کرانه های دریاچه وبرکه ها و هور ها ، ورود های دره ،  زندگی انسانی و حیات وحش تا بین النهرین و سومرکم کم هویدا گردیدند، و تداوم داشتند ، وسامان یافته بودند.
 شهر های اولیه ایرانی، دردو سوی دریاچه های دره خلیج فارس، همسان شهر های سومر در دو سوی رود های فرات و دجله و کارون پدیدار شده بودند.
بتدریج  ذوب بیشتر یخچال های جهان که بیشتر آنها آب شدن یخچالهای کانادا و اسکاندیناوی بود. سبب شد، سطح آب دریاهای آزاد و اقیانوسها تا حد کنونی آب خلیج فارس بالا آید. وسیل وطوفان (شاید طوفان نوح) تمام سرزمین ها و تمدن های کناره های دره خلیج فارس را به زیر آب برد.
در نقطه اوج  یخبندان ، خط ساحلی نزدیک دماغه ساحلی فلات قاره اقیانوس هند قرار داشت ، و خلیج فارس تنها یک دره رود خانه ای ، سرزمینی خشک بود. چون سطح دریا در جریان طوفان بالا آمد، گداخت یخ در اقیانوسها، طوفان را تدریجاً واردخلیج فارس کرد. که پس از مدتها سرانجام سطح دریا فارس بصورت امروزه تثبت شد.
در حدود شش هزار سال پیش ، انتهای شمال خلیج فارس بدرستی به حد کنونی شمال خلیج فارس در وضعیت کنونی  رسید، ودیوارقلعه شهر باستانی اور به کناره خلیج فارس نزدیک شد. بنابراین، در آن زمان، آثارتخریبی رود خانه های دجله و فرات و کارون در اصل یک مصب( دلتا delta )در آنجا ساخت اند، که بیشترین بخش سرزمین کویت وکناره های ساحلی آنرا ایجاد کرده اند.
شاد باشید.
 
ترجمه وتالیف .فریدون عباسی
منبع ترجمه : http://emvc.geol.ucsb.edu/2_infopgs/IP2IceAge/ePersGulfFlood.html
 
برای مشاهده تصویر و انیمیشن زیبای آن به آدرس بالا مراجعه کنید.

تاریخ : جمعه 2 مهر 1395
بازدید : 1188
نویسنده : فریدون عباسی

 

کار ارزنده دیگری از چناب آقای محمدرضا کاظمی نورالدینوند کیارسی
ضمن تشکر اگر کمک های دیگری هم میتوانید، برای غنای بیشتر محتوی تاریخ بهداروند انچام دهید، ما هم از اطلاعات حضرتعالی بیشتر استفاده میکنیم . مثلااگر راجع به خانواده هالو زال بتوانید مطالبی بفرستید ، با کمال علاقه در وب منتشر می کنم .
 
 
:"درور بر جناب عباسی دوست داشتنی


استاد ارجمند مطالب شما را بدلیل علاقه زیادی که به شما دارم بدقت مطالعه میکنم


راوی در جریان داستان غم انگیز آ علیداد خدر سحر چند نکته را اشتباها یا از سر نا اگاهی بعرض مبارک شما رسانده است بشرح ذیل:


چون فی البداعه مینویسم چنانچه نیاز به مطالب بیشتری داشته باشید از طریق ایمیل در خدمت شما هستم اما


1-
همسر آ علیداد دختر کلبعلی خان دورکی عموی حسینقلی خان بوده نه دخترحسینقلی خانآ علیداد باجناق جعفرقلی خان بهداروند بوده یعنی بی بی ستارهخواهر زن آ علیداد بوده است


2-
حضرات بهداروند هرگز با اطلاع جعفرقلی خان نقشه کشتن آ علیداد رانداشتند فقط معترض بودند که چرا وزنه و کج و حجی را به وی هدیه کرده است


3-
آ علیداد با وساطتت بزرگان دورکی و با احترام فراوان از جعفرقلی خان وبهداروندان خداحافظی کرد و هنگا خداحافظی بهداروندان اعتراض شدید کردند کهچرا هدیه دادی او هم گفت اگر میتوانید بروید و تفنگ و شمشیر و اسب را از ویبگیرید انها هم تاخت کردند اما به آ علیداد نرسیدند و با شلیک سهمگین حجیدست از تعقیب بر داشتند و شاعر این شعر را میگوید


صد درم ز سنگ شاه تیر تفنگم


هر کی که نه دال دید نیا و جنگم


4-
حیدر پسر ا علیداد نبود زیرا ا علیداد صاحب پسر نشد حیدر فرزند کوچککلبعلی خان دورکی و برادر زن ا علیداد و برادر ابدال خان بوده است که باچاقوی قلم تراش گلوی او بریده شد ضمنا حسینقلی خان اصلا وارد به معرکه نشد وخودش را به تجاهل و عدم اطلاع زده بود کسی که کارد را در کتف ا علیداد کردامامقلی بود که پای خود را روی قبای ا علیداد گذاشت


6-
ا علیداد کارد و شمشیر و اسلحه بهمراه خود نداشت که فرصت نکند از انها استفاده کند


زن آ علیداد را رضاقلی برادر حسینقلی برد بی بی نوریجان اگر اشتباه نکنم


نیری جون کم بخور ز کف و خینم


تفنگ حجی را ا بندر زراسوند بر


حجیمه بندر بورد نداره فندس


وندسه گله گراز ز اسب ورندس


و شمشیر کج را هم به کس دیگری دادند


زن ابدال خان را هم یکی دیگر از حضرات به عقد خود در اورد خلاصه این چندکبمه را محض اطلاع نوشتم که گفتار کیخا زیاد کامل نیست و باعث نقد زیادمیشود


سپاس از شما عزیز زحمت کش خدا قوت".
 
متن جناب کیارسی بدون هیج کم وکسری
شاد باشید عباسی

 

 


تاریخ : سه شنبه 29 تير 1395
بازدید : 1433
نویسنده : فریدون عباسی

 

پاسخ به خوانندگان

 

اغلب عزیزانی که با ما چه از طریق تلفن ، وبلاگ ، ایمیل و سایر امکانات ارتباطی تماس میگیرند، با حسن نیت هستند، و گاهاً عیب ها و اشتباهات ما را به ما هدیه میکنند، ما هم صمیمانه از این بزرگواران تشکرمیکنیم.

 

نمونه آن کار ارزشمند زیر از آقای کاظمی است.

درود بر جناب عباسي عزيز 

مطالب زيباي شما را مطالعه كردم و استفاده نمودم هر چند نياز به اصلاح و تكميل دارند اما بهر شكل تلاش شما ستودني است 

من از نسل دختري درويش خان ميباشم 

همسر اول درويش خان بي بي خيره دختر حج عبدالله خان بهداروند 

فرزندان ذكور از اين همسر 

كلبعلي خان 

اسد خان دوم 

غلامحسين خان 

مصطفي خان 

دختران 

بي بسي همسر راه خدا كاظمي كيارسي با فاميل كاظمي نورالدين وند 

بي مهري همسر عزيز عرب با فاميل شمس

بي خورشيد 

من در حال نوشتن و جمع اوري اطلاعات موثق در خصوص حماسه شاه اسد 

و زندگي جعفرقلي خان هستم 

از شما استدعاي كمك دارم و معرفي منابع درست 

عمري باشد جوابگوي محبت شما هستم 

با احترام محمدرضا كاظمي نورالدين وند 

 

ب

رخی با خطابی شدید اللحن و بدون حتی مطالعه درست متنی که ازآن شکایت دارند،  و بدون توجه به نویسنده متن ما را متهم به سهل انگاری در بیان موضوع که عمدتاً نسب نامه هاست  میکنند.اغلب این افراد که شاید 4 یا 5 نفر بیشترنباشند، پس ازمراجعه ، ودعوت از آنها برای ارایه کارشان وتصحیح احتمالی متن مورد نظرشان  ،  روی میپوشانند. شاید چنین مصلحت دیده اند.

 

 

 

 

به گفته حافظ:

 

 

 

 

ترا آن به که روی خود زنا محرم بپوشانی   که شادی جهانگیری غم لشکر نمی ارزد.

 

 

 

یکی یا دو نفر؟ دچار توهم میشوند،متن را درست نمی خوانند، وبی آزرمی می کنند ، و با نام مستعار عقده گشایی میکنند.

 

بقول مولوی:

آن یکی نالی ، که  نی خوش می زد است   ناگهان از ... قعدش بادی به جست

نی به ...(پشت) خود نهاد او که زمن    گر تو بهتر می زنی بستان بزن

این افراد به خود آیند ، واز گذشته پیشینیان خود پندگیرند،واصالت را درصداقت و درستکاری و خدمت به مردم فرودست ، ونیازمندان جستجو کنند، نه زور گویی و بالا کشیدن ، اموال واملاک حتی اقوام صغیر خود، وتهدید و ارعاب ضعفا.

بقول حافظ:

ساقی به جام عدل بده باده تا گدا   غیرت نیاورد که جهان پر بلا کند.

وآنچه میگویم بقدر فهم تست !!.

بارها گفته ام من به کمیت امار وبلاک توجه ندارم ، بلکه کیفیت بازدید کننده ها برای من بر تراست . مراجعه کنندگان عزیز به این دیدگاه بنده عنایت بفرمایند.

 

پخش اگهی تبلیغاتی و پیوند های موجود، از بنده نیست ، بلکه عهدشکنی سرور میزبان است . متاسفانه سرور بیگانه قبلی چنین نمیکرد، ای کاش این وضع تعدیل شود؟

 

 

 

 

شاد باشید

 

 


تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 2040
نویسنده : فریدون عباسی
 

بومیان اولیه ایران و تجربه نهائی ایلامیان

بومیان اولیه ایران و تجربه نهائی ایلامیان

 

شکست های مکرر ایلامیان از شاهان سومری و در آخر شاهان آشوری آنها را بشدت تضعیف کرده بود، و امیدی به همراهی  بومیان اولیه ایران هم نداشتند، آنها ناچار شده بودند، و آخرین تلاش آنها برای تداوم حکومت غاصبانه خودکه بیش از دو هزار سال دوام داشت،دعوت از اقوام آریائی همجوار خود در سرزمین قبلی با وعده در اختیار نهادن زمین و چراگاه  و سایر امکانات بود، هرچند  این دعوت و حضور آریائی ها در ایران در برخی منابع به حدود صد و پنجاه سال پیش از به قدرت رسیدن داریوش هخامنشی بازمیگردد، ولی بنظر میرسد، ورود آریائی ها به ایران  به دوره تسلط شاهان اور سوم و پس از به قدرت رسیدن شاه شولجی  و تصرف سرزمین های شمال خلیج فارس از سوی ایشان یعنی 1600 سال قبل از شاهی داریوش هخامنشی باز گردد، چند جنگ پی در پی در دوره اور سوم بین ایلامیان و سلسله اور سوم آثاری در کتیبه های اور سوم بجا گذاشته اند، بطور مثال یک دسته از کتیبه های حقوقی سومری که عمدتاً اجکام قضائی دادگاه های سومری هستند، تحت اصطلاح سومری di-til-la که در عنوان حکم دادگاه آورده  میشود، با همین نام معروف شده اند، برای این کلمه، سومر شناسان ترجمه معادلی پیشنهاد نکرده اند، ولی برابر گویش های شمال خلیج فارس این عبارت بطور تحت الفظی مفهوم " دین + فرزند ( توله) "  را دارد، ومعنی استعاره ای آن " زائیده دین، یا بر اساس دین" است، و رای دادگاه را زایده قوانین دین معرفی میکند.  در یکی از این نوع کتیبه های دوره اور سوم  پس از عنوان" دیتیله" میخوانیم که" اورمش ، پسر امارکاهه ، و اور گار، پسر اور بااو، به این حقیقت شهادت  داده اند، که " اشاگه" ، پسر "امارکهه"یک برده به نام   "اِ – اور بی دوگ " برای اور – با او " پسر "اوره" بمبلغ 15 "گن" خریده است. اور- بااو این شهادت را  در دادگاه رد کرده است.  سپس"اشاگه " سوگند میخورد، که برده ازطرف اور – بااو تحویل گرفته شده است، و " اشاگه"  آنرا ( در دادگاه)  تایید کرد. و "اور ابا" فرستاده او( خریدار) ناظر تحویل ( برده به خریدار) بود.

لوشرا، و اور ایشتاران  قضات دادگاه بودند. ( هیات قضات)

سالی که سیمانوم ( احتمالاً در شمال بین النهرین  در ایران)  ویران شد. ( سال چهارم سلطنت شو- سین).( تاریخ رای)

مسئله مهم دراین کتیبه نام " اور مش" Ur-mesh یکی از شهود است، دراین زمان شمال خلیج فارس در تصرف   شو – سین شاه سومری اور سوم بوده است، و این نام بسیار شبیه نام ایلامی " او- ره - مش - دا" U-ra-mash-da است، که در فارسی امروز " هرمز" و بدون نشانه " دا" انتهائی تلفظ میشود، بنظر میرسد ، نشانه da جزء اصلی  اسم خدای " اهورا مزدا" نباشد.. در زمان ثبت کتیبه هنوز زبان مختلط سامی- سومری " بابلی " در بین انهرین و ایران شکل نگرفته بود، و تنها زبان های سومری و ایلامی رایج بودند.، و این نشانه ای برای حضور آریائی ها در 1600 سال پیشتر از زمان  ثبت کتیبه های داریوش هخامنشی است.

در تمام دوره های پیش از داریوش اول بویژه در دوره کورش کبیر هخامنشی تمام کتیبه های کورش به زبان " بابلی نو" بود.  و از زبانهای " ایلامی " د ر دوره شاهان هخامنشی  پیش از داریوش استفاده نمی شد. چرا داریوش اول  زبانهای " ایلامی" و " پارسی باستان" را نیاز داشت، تا رواج دهد،  تنها پاسخ میتواند، نیاز داریوش اول به نیروی نظامی گویشوران این زبانها برای مقابله با خاندان کوروش هخامنشی بود، او به گفته خود با کمک  پارس ها و ایلامی ها تقریباً در بیش از بیست جنگ نسبتاً بزرگ ( برای دنیای باستان) طرفداران خاندان کورش را شکست داد. سربازان سیاه پوست ایلامی در تمام کتیبه های داریوش جایگاهی با شکوه و برتر در زمان داریوش اول دارند. و جزء سپاهیان مورد احترام داریوش میباشند.

 بحث به قدرت رسیدن داریوش اول در مقاله ای مستقل دنبال خواهد ..

آنچه در اینجا شایسته توجه هست" آن است که ایلامیان با هزاران سال تسلط بر ایران و جور و ستمی که بر مردم بومی ایران و منطقه روا داشته بودند، هنگامی که فرو پاشیدند، و دیگر امیدی به یاری بومیان اولیه ایران و حکومتگران جدید نداشتند، زبان خود را رها کردند، و با زبان بومیان اولیه ایران در جامعه ایران محو و همزبان شدند، و از این طریق تداوم زندگی نسلهای آینده خود را در سرزمین میزبان بدون صدمات ناشی از انتقام گیری  مردم بومی تضمین کردند. شاید هم اکنون نیز ما برخی از این نژاد را در سرزمین های تاریخی ایران مشاهده میکنیم ، ولی احساسی جز رافت و برادری و هم کیشی و هم وطنی نسبت به آنها نداریم. این تجربه تاریخی میتواند، نمونه ارزشمندی برای اولاد و فرزندان اقوام مهاجم و مهاجرو بومیان دیگر در تمام کشور های جهان باشد. تا با یکزبانی و یک دلی مانند تن واحده کشور خود را به اوج تعالی و وحدت و رفاه برسانند، و بخاطر جایگاه گذشته خود زیاده خواهی نکنند. بیشتر جامعه شناسان دلیل پیشرفت جوامعی مانند ژاپن را وحدت زبان و وحدت آئین و رسوم و سنتهای آن کشور و دلبستگی مردم آن جامعه به بهروزی  همه مردم ژاپن و( جهان) می دانند ، مردم ژاپن و بیشتر کشور های موفق کار جمعی ونفع عمومی را به فرد گرائی و نفع فردی ترجیح میدهند، بدیهی است، مردمی که از درسهای تاریخ پند نگیرند. تاریخ  بسختی آنها را هوشیار خواهد کرد. تجربه تاریخ بسیار ارزنده و پر بها است. اندرزهای تاریخ ملت های آینده نگر را به آرمانهای سخت کوشی، اتحاد، یک زبانی ، یک دلی، دوست داشتن دیگران و نیکی ها فرا میخواند، که رهنمود های دین و آئین ما است.

شاد باشید.


تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 1576
نویسنده : فریدون عباسی
 

ایلامیان اولین حکومت طولانی غیر ایرانی بخش دوم

بومیان اولیه ایران

 

دوره ایلامیان

زندگی اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی ، نظامی، مذهبی و ... ،  بومیان اولیه ایران در دوره تسلط طولانی چند هزار ساله  ایلامیان بیگانه چندان شفاف نیست، و ابهامات و گسیختگی های طولانی بسیاری دارد، و سخن گفتن در باره این زمان دور و درازخالی از لغزش نیست، و در حد این نوشتار اندک نیست . ولی نشانه های امید بخش بسیاری هم از روزنه های زبانشناسی، باستانشاسی، دیرینه شناسی ، نظریات و دانشهای نوین، رهتمود های بسیاری را به روی دانش پژوهان باز میکنند. تا این کتاب مغشوش، ناخوانده و شیرازه گسیخته تاریخ را باز خوانی کنند. ما در اینجا به اختصار سعی در بیان جایگاه بومیان اولیه ایران در این دوره طولانی داریم.

مقدمه

برای آموزشهای مقدماتی پیشنهاد میکنم ، در مورد زبان و تاریخ ایلامیان به مرجع  ذیل زبان ایلامی  در ویکی پدیا مراجعه شود.

در مورد ایلامیان بیگانه دو نظریه غالب است، که ظاهراً بر اساس رنگ تیره پوست این مردم، در پیکره های مانده از آنها، شکل گرفته است .

 نظریه اول : این اقوام را مردمی افریقائی تبار میدانند.

نظریه دوم: ایلامیان را "دراویدی" مردمی از شبه قاره هند میدانند.

نظریه دوم پذیرش عمومی بیشتری دارد. ما نیز برای پیشگیری از طولانی کردن بحث ، بطور خلاصه ، تنها به نظریه دوم می پردازیم :

از دید زبانشناسی زبان ایلامی زبانی پیوندی، و تک خانواده است، که مانند ترکی در زنجیره فعل  پیشوند ندارد، وتنها پسوند دارد. بدلیل آمیختگی با زبان بومیان اولیه ایران، به ندرت کلماتی درکتیبه ها یافت میشوند، که در زنجیره فعل آنها پیشوند هائی مانند be تاکید فعل مانند فارسی کنونی یا u صفت مبالغه یافت شوند، ولی پس از ریشه یابی مشخص میشوند، که کل عبارات ،  وام واژه های زبان بومیان اولیه ایران در زبان ایلامی میباشند.

مثال:

درکتیبه ایلامی نقش رستم از داریوش pir-ra-um-pi-EL   یا bir-ra-um-bi-EL بمعنی   ٌ آشفته، بسیار آشفته ٌ آورده شده است. مشابه چنین کلمه ای درگویش شوشتری بصورت عبارت   bi(d) rombelo از نظر تحت اللفظی بصورت کلمات " بود ، ویران شده ، بسیار " معنی میشود. ومیتوان نشان داد: bi(d)  بمعنی "بود"/   rombe بمعنی ٌ ویران شده ٌ از مصدر rombidan بمعنی " فرو ریختن  ( ساختمان) " و مصًوت o از lo صفت مبالغه بمعنی "بسیار" است . وعبارت bi(d) rombelo  مفهوم  " بسیار ویران شده بود " را دارد.

 

 ولی اگر beپیشوند فعل rombidan را پیشوندتاکید فعل بپذیریم ، عبارت berombelo در حالت تاکیدی معنی" بسیار ویران شده" را میرساند،که بیشتر به ترجمه کلمه ایلامی نزدیک میشود، و نشانه be پیشوند تاکید فعل که امروزه در زبان فارسی جدید رایج است، ایلامی بودن این کلمه را مورد تردید قرار میدهد، زیرا زنجیره افعال ایلامی تقریباً اغلب با نشانه های پسوندی نشان داده میشوند، و بندرت دارای پیشوند هستند. وخود این پرسش را بوجود می آورد ،که،آیا این کلمه یک وام واژه در زبان ایلامی است؟ با توجه به کاربردگسترده کنونی پسوند -o در گویش های شمال خلیج فارس وخویشاوندی این گویشها با زبان کنونی فارسی تحقیق در این مورد شایسته نوجه است.

تذکر: EL ایلامی بدلیل تردید ایلام شناسان در تلفظ درست، آن احتمالاً lo تلفظ میشود.

قبلاً دراین مورد بحث شده است.

 

مصًوتهای پسوندی -o و -i در گویشهای شوشتری، بختیاری ، لری و در چند گویش دیگر شمال خلیج فارس  صفت  مبالغه را می سازند.

 

مثال (648) Me.luh.haki lú kur ği6-ga-kama níg.šu bkur-kur-rab mu-un-na-ra-ab-e11-dè (a:-ke4 ؛ b-b:kúr-kúr-ra)، /mu-na-ra(abl.)-b-e11.d-e/ " ملوها،  مردم سیاه کوهستان از آنجا (از ملوها) کالا های کوهستانها را برای او(معبد الهه) پائین آوردند.(کتیبه نفرین اکد سطور 48-49).

از بند 466 کتاب تامسن " دستور پیشرفته زبان سومری" ترجمه ف. عباسی  که انشاالله در حال چاپ است. دو کلمه مهم در مورد سیاهان ایلامی کوه نشینان ایران میبینیم.1- " ملوها مردم سیاه کوهستان" 2-  محل " ملو ها"  ولی معنی کلمه "ملو ها" جالب است. به مطلب زیر توجه گردد:

 

مصًوتهای پسوندی -o و -i در گویشهای شوشتری، بختیاری ، لری و در چند گویش دیگر شمال خلیج فارس  صفت  مبالغه را می سازند.

 

مثلاً در شوشتری ، mel-melo بمعنی ٌ بسیار پرمو ٌ ، بختیاری tel-lo بمعنی ٌ بسیار شکمو، بسیارشکم گنده ٌ و گویش لکی lamo " بسیار لاغر"، گویش ممسنی gapo " بسیار بزرگ" لری šarmo " بسیاربا آزرم" است.

پس melo در اینجا معنی پر مو را دارد، که با نشانه جمع کنونی فارسی "ها" معنی" پر مو ها" را در سومری دارد. اگر این استنباط پذیرفته شود. نظریه دوم که خاستگاه  ایلامی ها را شبه قاره هند میدانند. اعتبار بیشتری بدست می آورد. زیرا سیاه پوستان شبه قاره هند اولاً پوست کمتر تیره ای دارند، ولی بدن آنها بسیار پر مو است، بر عکس سیاهان افریقا عموماً پوست تیره تری دارند، اما بدن آنها عموما بسیار کم مو است.

 

دلیل دیگری که ایلامی ها را وابسته به شبه قاره هند میکند. مربوط به زمانی است، که آنها در ایران تحت فشار و هجوم های بی وقفه آشوریها بودند، آن زمان آنها حکومتی در حال فرو پاشی بودند، و ناچار برای کمک به خود اقوام باستانی همجوار خود، در شبه قاره هند یعنی آریا ئی ها را به ایران دعوت میکنند.

دلیل سوم برخی نام نهاد های موجود در کوههای بختیاری مانند نام شهر "اندیکا" است. که از دو بخش andi+ka  که تغییر یافته Indi بمعنی "هندی" و نشانه شناسه اسم معرفه سومری بمعنی "آن" هندی است. این نشانه اسم معرف هنوز هم درشوشتر با تلفظ اولیه، و درسایر نقاط ایران با تلفظ های ka, ke, ku در گویشهای همسو با فارسی بویژه توسط عشایر شمال خلیج فارس استفاده میشود.

نوروزتان پیروز. و شاد باشید. مطالب را دنبال کنید.       
برچسب‌ها:
زبان ایلامی, دراویدی ها, زبان ایلامی در زنجیره فعل پیشوند ندارد, کتیبه ایلامی نقش رستم, ملو ها

تاریخ : چهار شنبه 8 ارديبهشت 1395
بازدید : 2170
نویسنده : فریدون عباسی
 

ماد های آریائی ؟ یا بومیان اولیه ایران.

 

تاریخ مختصر بومیان اولیه ایران

 

 

 

بخش نخست اقوام اولیه ایران :

کوه نشینان:

1/1- ماد ها ؟ ، ابتدا باید در باره موجودیت ماد ها بحثی را به سامان برسانیم ، و ابهاماتی را روشن کنیم. برای این کار ناچار باید نظرات موافق و مخالف، وجود یا عدم وجود اقوامی بنام ماد های آریائی تبار را در اینجا به اختصار بازگو کنیم.

موافقین عقیده دارند، که ماد ها مردمان باستانی ایران بودند، که در بخش های شمالی ، باختری و شمال باختری ایران کنونی ساکن بودند، این نواحی شامل سرزمین های کنونی ایران، کردستان، همدان، تهران، آذربایجان ، شمال اصفهان و زنجان وقزوین هستند.  سرزمین کنونی آذربایجان در شمال غرب ایران را ماد کوچک، و استان کنونی تهران را بخش شمال غربی  کویر مرکزی شامل همدان کرمانشاه لرستان و کردستان را ماد بزرگ می نامیدند. پایتخت ماد ها هگمتانه یا اکباتان بود. برخی کرد ها را از نژاد مادهای باستان میدانند. و یکی از طبقات یا طوایف ممتاز ماد ها  را روحانیان مغ میدانند. آنها ماد ها را اقوام آریائی مهاجر میدانند، و باور دارند، سلسله شاهان مادی که از قرن هشتم قبل از میلاد تا اواسط قرن پنجم قبل از میلاد در این نواحی ساکن بوده اند.  حدود 150 تا 310 سال حکومت کرده اند.

منابع مورد استناد خود را هم  از ( نوشته ها و کتیبه های) زبانهای سامی ( اکدی، آشوری و بابلی عبری ) ، هند و اروپائی ( اورارتوئی، پارسی باستان، اوستائی، ارمنی، یونانی ولاتینی) شاهد می آورند، و از منابع جدید نوشته های : بریان. پییر، "تاریخ امپراتوری هخامنشیان " ترجمه مهدی سمسار، انتشارات زریاب 1378 دیاکونوف .ا.م، "تاریخ ماد" ترجمه کریم کشاورز، انتشارات علمی فرهنگی 1380، وچند مورد دیگر برای اثبات آریائی بودن ماد ها سود میبرند. بطور کلی،موافقان اطلاعات خود را درمورد وجود ماد ها از دو منبع عمده اول: کتیبه های آشوری ، بابلی ،ودوم: نوشته های دو مورخ یونانی هرودوت ( مشهور به پدر تاریخ) معاصر  خشایار شا ، وکتزیاس  معاصر اردشیر دوم هخامنشی  معرفی میکنند.

برخی تاریخدانان موافق نیز، مفهوم " mada" یا " mātu" به معنی سرزمین یا سرزمین کوهستانی  را نمی پذیرند.

مخالفین میگویند: اولاً- منابع اطلاعاتی ما در باره تاریخ ماد بسیار اندک هستند، و تاریخ هیچ سلسله شاهی ایران ، اینچنین مانند، سلسله ماد ها گنگ نیست.

ثانیاً - باستان شناسان میگویند از ماد ها تاکنون هیچ کاخ ( آثار تمدنی ) یا کتیبه ای یا هیچ نوشته ای به زبان ماد ها ( آثار فرهنگی)، یا اثر مهم و موثری پیدا نشده است، و  در مورد چند آثار یافت شده در منطقه مانند: شیرسنگی همدان و غیره دلیل محکمی برای مربوط کردن آنها به ماد ها ندارند، و تنها برخی از آنها حدس می زنند، این  آثار مربوط به  ماد ها باشند. تقریباً کلیه نام های مادی که بما رسیده اند ریشه" ایرانی" دارند. منابع و کتیبه های سامی یا آریائی هم مشکلات فراوانی در خوانش و درک صحیح آنها و بویژه در مورد مفهوم کلمه"ماد " دارند. مهمترین آنها کتیبه های آشوری است ، که با وجود همسایگی با ایران گاه بمدت طولانی از "ماد ها" سخن نمی گویند. ونوشته معتبر تر هرودوت نیر بسیار مختصراست.

ثالثاً: کتیبه شلم نصر دوم پادشاه آشوری که اولین بار از" ماد "سخن گفته ، حدود 844 قبل از میلاد به "پاسوا یا پارسواش" و به اقوام " اماردی، یا امارتی، حمله کرده است، که  این محل را باستانشناسان کوه های بختیاری ایذه و نزدیک مسجد سلیمان کنونی میدانند. سارگون دوم اکدی هم در کتیبه خود از حمله به سرزمین ماد سخن گفته است، و درکتیبه های سناخریب و آشور بنیپال  هم از فتح ماد و ایلام سخن گفته اند. که بطور قطع برای انتساب آن به قوم ماد، بسیار گنگ وناکافی است، وکمکی به  تاریخ سلسله  و قومی بنام "ماد" آریائی نمی کند.

رابعاً اختلاف زیادی بین نوشته های مورخین یونانی است ، مثلاً هرودت  تنها 4 شاه  را برای  ماد ها نام میبرد ، و دوره پادشاهی ،آنها را 150 سال مینویسد، ولی کتزیاس آنها را 10 پادشاه، ومدت فرمانروائی آنها را 310 سال میداند. برخی اقوام همزمان با مادها مانند" اورارتوئی ها" و" ماننا"ها ماد هارا همان اقوام "گوتی" میدانند.

 

نتیجه گیری ما: " ماد" بمعنی سرزمین کوهستانی ، و"ماداا"  بمعنی مردم کوه نشین. شاید این ساده ترین و حقیقی ترین مفهوم برای کلمات "ماد و ماداا" باشد. زیرا هم اکنون هم گویش های تاتی، تالشی، گیلکی ، مازی، کردی، لری ، سمنانی وسایرگویش های فارسی ، موجود در منطقه بخوبی معرف یک پارچگی این اقوام در مفهوم کلی کوه نشین، و هم خانوادگی این زبانها و گویش ها با زبان فارسی میباشد.

 از سرزمینهای کوهستانی عشایر فارس  خوزستان ، بختیاری ، لرستان تا سرزمینهای کوهستانی شمال ایران و کرانه های دریای خزر حتی در کشور های هم جوارمانند، ارمنستان ، آذربایجان وترکیه، ما آثار سکونت کنونی وتاریخی این اقوام  کوه نشین را می بینیم. وبقول مولوی:" آفتاب آمد، دلیل آفتاب  گر دلیلت باید از آن سرمتاب.". پس ما باید این مفاهیم یعنی " ماد، و ماداا" را بمعنی " سرزمین کوهستانی و کوه نشین ها" اصل بدانیم .و بومیان ایران وساکنین همجوار را مالکین اصلی این سرزمین ها بدانیم.

اکنون توجه خواننده را بدلائل زیر در باره این مفاهیم به کتیبه های خط میخی بین النهرین وایران جلب میکنم:

 الف: در کتیبه های سومری عموماً برای مفهوم سرزمین ، و محل وشهر از کلمات kur, kal, kalam  و ma-da ، یا   ki برای شناسه مکان و uru,uri.. بمعنی شهر استفاده میشود.

 در کتاب " اصول دستور زبان سومری.." نشر 1389 پازینه  ترجمه ف. عباسی ، هیس  ذیل صفحه 265 در باره  کلمه "ماد  یا ماداا " عقیده دارد، : "  معمولاً چنین تصور میشود، که این کلمه ma-da یا ( ماتو) mātu ( در منابع سامی ) یکی از قدیمی  ترین کلمات اکدی است، که بصورت وام واژه  درزبان سومری وارد شده است. باوجود این خود کلمه اکدی از نظر ریشه شناسی موردتردیداست، واز سایر زبانهای سامی تنها در زبان آرامی استفاده شده است.  سه کلمه kalam,ma-da وkur اغلب درزبان انگلیسی بصورت" سرزمین" ترجمه میشوند ، ولی این سه نشانه معنی مترادف ندارند. Limet درسال(1978) درمورد کاربرد سه کلمه فوق میگوید:" kalam بعنوان سرزمین تنها برای قلمروسومراستفاده شده است، و kur دراصل معنی " کوهستان" را دارد، سپس این کلمه بمعنی سرزمین های بیگانه بکار رفته است، وهرگزبرای نشان دادن  سرزمین سومر استفاده نشده است، ولی کلمه ma-da   بسیار معمائی تر است، ومعنی تقریبی آن "سرزمین، قلمرو ، خطه وکشور" است ، وبیشتر برای نشان دادن سرزمین بیگانه استفاده شده است، اما در کتیبه های معینی برای نشان دادن سرزمین سومر هم استفاده شده است. Jacobsen   عقیده دارد، که در زمینه ای چون کتیبه درس 19 ma-da معنی " جلگه، دشت " را دارد. تفاوت بین kalam  و kur هم بوسیله Steiner درسال (1978) درسطوح مختلف، تاریخی ، منطقی  وغیره  مطالعه شده است. چون اصطلاح kalam محدود به سرزمین سومر میشود،Poebel  تصور کرده است، که کلمه ki-en-gi یک لهجه سومری به معنی kalam است، وka-na-a2‚ در لهجه Emesal معادل هر دوکلمه ki-en-gi وkalam است. بنابراین ، در کتیبه های قدیمی تر شاید کلمه kalam معنی عمومی تری داشته است. Raphael Kutscher  میگوید:"هرچند معنی لغوی کلمه  kalam  بمعنی " کشور" معادل کلمه اکدی matum  است، ولی حوزه  خود را  محدودتر میکند، وبرای" سرزمین" رجحان بیشترقائل  میشود ، که بنام سومر وسرانجام ملت سومری نامیده میشود."(68: 1975).

 

تفسیر: کلمه kalam  که عموم سومر شناسان آنرا بمعنی " سرزمین ، بویژه "سرزمین سومر" ترجمه میکنند. خود یک اسم جمع بمعنی " آبادی ها وخانه ها " را دارد  .زیرا kal  هم اکنون در سطح وسیعی از ایران دارای معنی ثابت شده ای بویژه در سمنان ، مازندران وخراسان است و استان اردبیل است، و معنی یک آبادی کوچکتراز ده را در سمنان و خراسان دارد. بیشتر این آبادی ها  در این استان ها با پیشوند کل + اسم خاص بطور مثال :  kal-e-abbass کَلِ عباس = آبادی عباس " درحالت مفرد یا  kala/ kalow-abbass در حالت جمع معنی " آبادی های - عباس " را دارند. ویکی از معروف ترین آنها " کلات- نادری" با جمع ات عربی بمعنی " آبادی های - نادری" است . در مازندران  نیز این مفهوم در آبادی های  مثلاً ، شهر بابل فراوان هستند. بطور مثال" درحالت جمع " دابو- کلا" معنی" آبادیهای دابو" را دارد، که به احتمال بسیار" دابو" خود معنی " پدر ومادر" را دارد، ومعنی حقیقی آن " آبادی های اجدادی یا پدر مادری" است. در استان اردبیل آبادی های " کل- خوران" که سکونت گاه اجداد خاندان صفوی است ، معنی " آبادی - خورشید ها" را دارد. در بختیاری نزدیک شهر مسجد سلیمان " کلگه kal-ga معنی " محل آبادی، یا جای خانه " را دارد .

به چند عبارت سومری دارای این کلمه توجه کنید:

kal, kal-ga, kala-ga,gu4-kala-ga, si-ga kala-ga, nam-kal-ga, nig2-kal-ga,nam-kala-ga, lugal-kala-ga, nam-a2-kala-ga, sipa-a2-kal-ga, nita-kal-ga, urudu nig2-kal-ga

معانی کلمه یا عبارت به ترتیب از چپ به راست"

"آبادی، جای آبادی یا اسم درحالت معرفه بمعنی " آن آبادی"، آن آبادی ها، گاو داری ها، آبادی های آبشار دار؟ ، سرزمینی، سرزمینی؟ سرزمین هائی،آن شاه آبادی ها، قدرتمند آبادی ها، آن چوپان قدرتمند آبادی، آن بیمانند آبادی ، آبادی مس خوب.

 

 

در منابع آشوری، همانطور که هیس میگوید، نشانه mātu با صدای "بلند" a  بصورت "ماتو " معنی "کشور یا سرزمین را دارد. هیس به این نکته توجه نکرده است، که نشانه mātu همان نشانه kur در سومری است، که بصورت تصویر نگاری شکل سه تپه را بصورت نیم دایره نشانه میدهد، که نیم دایره وسط قدری بالاتر از دونیم دایره کناری است.

در منابع آشوری مانند، "دستور زبان آشوری"  1921 نوشته Samuel. a. b. Meacer  و منابع دیگر آشوری همان نشانه kur سومری با صدای کشیده a تلفظ mātu بمعنی "کشور و سرزمین کوهستانی" و" کوه و کوهستان " را دارد، و همانطور که هیس و دیگر سومر شناسان میگویند، kur  در سومری معنی " کوهستان" و کشور، ایالت، یا سرزمین کوهستانی " را دارد. وهنگامیکه از این شناسه استفاده میشود منظور کشور، یا سرزمین کوهستانی است.  درنتیجه kur وmātu از نظر معنی  معادل هستند.و در کتیبه های         آ شوری هرجا سخن از mātu و mātum آورده شده است، منظور سرزمین یا کشور کوهستانی است ، و اگر از مردم کوه نشین در کتیبه های سومری یا آشوری واکدی سخن گفته میشود، بطور قطع مقصود ، قومیت خاصی بنام " ماد" نیست. بلکه این یک اسم عام است، که از جمله شامل مردم کوه نشین زاگرس( اسم جدیدی که غربی ها  نام گذاری کرده اند) و رشته کوه البرز شمال کشور ایران میشود.

واغلب بصورت شناسه قبل از نام های خاص استفاده میشود. دراین صورت تنها  نام پس از این نشانه است ، که سرزمین کوهستانی مشخصی را نشان میدهد. ولی این کلمه به تنهائی  فقط معنی کوهستان یا سرزمین کوهستانی را دارد. البته mātu  با همان تلفظ در آشوری معنی "مردن" را هم دارد. در حالت جمع این نشانه  در آشوری mātati   یا mātate بمعنی " سرزمین های کوهستانی" است. ولی جمع آن در بابلی  که در اصل زبانی ، مخلوط از سومری و اکدی است، بصورت kur-kur-meš نوشته میشود، ولی آشور شناسان آنرا اندیشه نگار مینامند، و بصورت جمع جمع مانند عربی کنونیmātate-meš   تلفظ میکنند ،  که   معنی " سلسله جبال" را بیان مینماید، و درحالت جمع با دوچندانسازی kur  سومری ، و پسوند جمع اکدی meš  نشان داده میشود.( طبیعتاً چون نشانه واحدی برای این مفهوم بکار رفته است، بومیان اولیه ایران بویژه ساکنین بین النهرین و زاگرس نشینان قادر به خواندن کتیبه های بابلی نو بوده اند، واین خط وزبان در ابتدا، برای این مردم، زبان اصلی بوده است. بهمین جهت ملاحظه میشود، زبان کتیبه های ایران تا آغاز زمام داری داریوش هخامنشی "بابلی نو" بوده است، واولین سنگ نگاره های داریوش در بیستون وغیره تنها کتیبه های "بابلی نو" میباشند.) ولی درکتیبه ها هنگامیکه از مردم کوه نشین  سخن میگویند، از شناسه kur   بمعنی سرزمین کوهستانی  قبل از نام  ma-da-a-a نام میبرد، که مقصود " سرزمین مردم کوه نشین" است. پسوند -a-a نشانه جمع کثیر یا جمع جمع است. مثلاً، kur ma-da-a-a  معنی " سرزمین مردم کوه نشین " را دارد. وبیشتر درکتیبه های بابلی داریوش از دو بخش عمده سرزمین پارس، که شامل فارس، بنادر و سواحل خلیج فارس و کرمان ویزد  بنام مردم پارس، و بقیه نقاط کوهستانی زاگرس والبرز بعنوان سرزمین مردم کوه نشین درکتیبه ها یاد میکند.مردم پارس دارای کلاه کنگره دارند، که مشابه تاج شاهان هخامنشی است، ومادها نیز کلاهی نمدی مانند کلاه خسروانی بختیاری برسر دارند، میدانیم قدیمی ترین نامی که بعد از اسلام در زمان خلیفه دوم به بختیاری ها داده اند،" کردهای کوهستانی " است. ولی اگر بخواهیم امروزه این نام را با زبان سومری باز سازی کنیم ، بصورت kur kur-du/di6   " سرزمین کوهستانی کوردی یا کوردو" که مفهوم " سرزمین کوهستانی مردم کوچرو" را دارد. چرااز این مردم تنها بصورت mātu,mātate/a,mātate-meš  یا در ایلامی ma-da-a-a  نام میبرند، منطقی ترین دلیل آن چنین است، که این مردم بدلیل شیوه اقتصاد رمه داری خود چادر نشین بودند ، و سکونتگاه ثابت نداشتند. ما درکتیبه های ایلامی و بابلی و آریائی داریوش مشاهده میکنیم ، بطور عموم حتی ارمنی ها را مردم کوه نشین مینامند، و از ملیت قوم خاصی همراه با کلمات فوق استفاده نمی شود، ولی در مورد مردم شهر بابل که شهر نشین هستند، عموماً با نشانه خاص اسم مکان نشان داده میشوند. ولی هرجا که این اقوام کوه نشین دارای قلعه یا آبادی باشند، اسم آبادی یا قلعه آورده شده است، و سپس از کلمات mātu…  و ma-da-a-a استفاده شده است.

  بطور قطع چون فاتحین آشوری مدت زیادی بر بخش عمده ای از سرزمین های زاگرس و رشته کوه البرز تسلط داشته اند، وآنها همه منطقه تحت تسلط خود را mātu… یا ...mādu می نامیدند، و این نام نهاده آشوریها برای  شاهان هخامنشی در کتیبه هایشان استمرار یافته است. و بدلیل این یک پارچه گی بخش عظیمی از ایران  بنام ماد، مهمترین سرزمین های  اولیه هخامنشیان ، پارس ، ماد  وخوزستان است. ما در باره نقش ماد ها و پارس ها ، درآینده بیشتر بحث خواهیم کرد. در کتیبه بیستون  ظاهراً، داریوش در ابتدای به قدرت رسیدن خود در کتیبه ایلامی میگوید: گوماته که" مغ = مگوش"  بود، ( آن سرزمین را) از تصرف کبوجیه خارج کرده بود، .... هم پارسی ها هم مادها ) از بخش کوچکی از "مردم کوه نشین " بنام ma-da-pe/be  (m) با شناسه ایلامی خاص شخص درحالت جمع بمعنی " مردم کوه نشین " سخن میگوید.) ...حتی کشورهای دیگر راهم تصرف کرده بود. کسی از پارس ها یا ماد ها (m)ma-da  یا از خانواده ما نبود. ( که آن سرزمین ها را از تصرف آن مگوش بازگرداند.).و عموماً بجای نام مکان از مردم کشورهای 23 گانه خود نام میبرد.

بطئر مثال: داریوش میگوید: من گوماته مغ و مردان  برجسته همراه او را در دژی[ با شناسه مکان (h) Humani] ]  بنام  "سیکیووتیش" یا به ایلامی" شیکیووتیش" در سرزمین مردم ماد محلی بنام " نیسایه یا به ایلامی { نیشایه}  (h)niššaya" درسرزمین مردم ماد" آنجا کشتم. (  در ادامه  داریوش در کتیبه جای کشتن گوماته را اکباتان یا همدان ذکر میکند) .

سپس داریوش شاه میگوید، بردگانی را که گوماته آزاد ؟ کرده بود، به در بار و صاحبان آنها بازگردانیدم. وبرای کلمه" برده " از عبارت kur-taš در ایلامی ،  نام میبرد، که معنی "(از)خانواده کوهستانی" را دارد. زیرا "تش" هم اکنون درگویش بختیاری همین معنی را دارد.

تذکر: برده داری در بین النهرین در دوران باستان اثبات نشده است، ولی به دو طریق نیروی کار در اختیار مردم شهر نشین بین النهرین قرار میگرفت، الف : یا اسرای جنگی کوه نشین ها بودند، که در حمله به شهرهای بین النهرین اسیر میشدند، وبجای غرامت جنگی ناچار به کار کردن در مزارع وغیره میشدند. ب: گروه دیگر سرریز جوامع کوچرو کوهستانی بودند، که بدلیل نداشتن ابزار کوچروی مانند احشام وغیره زن و مرد بسوی شهر های ثروتمند سومری میرفتند وبصورت کنیز وغلام در اختیار مردم شهر ها بودند. این افراد مردمی آزاد بودند، که خود بدلیل فقر در مقابل قراردادی به ارباب خدمت میکردند. این مردم همان " کورتش" ها هستند. داریوش از آنها در کتیبه بابلی نو بنام "گلا- انیgallā- ani " بمعنی "غلامان" یاد میکند. و برای همین غلام  ها در سومری از اندیشه نگار nita-kur بمعنی" کوهستانی بی نظیر یا قدرتمند" استفاده میشود، وبا تلفظ arad2 نشان داده میشدند.در تمام موارد بالا مقصود ا ز"ماد و ماداا" هیچگاه اشاره به قوم خاص بنام " ماد های  آریائی نشده است .

احتمال  اندکی وجود دارد، که در مسیر کوچ آریائی های اولیه، حدود صد سال قبل از به قدرت رسیدن داریوش اول، دسته کوچکی از آنها در اطراف دریاچه ارومیه باقی مانده باشند، وممکن است آنها حکومت های کوچک محلی مستقلی، به موازات و هم زمان  با اجداد کورش، هخامنش، چیش پش ،... تا کورش  داشته اند.  ولی پس از 120 سال بعد که داریوش تازه به ایران میرسد، احتمال دارد منظور از "ماد" اشاره به همین اقوام باشد . این موضوع درحال حاضر قابل اثبات نیست ، و شاید در آینده پاسخ این معما با اکتشافات جدید باستانشناسی داده شود.   

 در تمام طول تاریخ تعداد نفرات، هیچ قوم و گروه  مهاجم یا مهاجری بیش از اقوام بومی یک کشور پهناور نبوده است، وبویژه اقوام مهاجر نتوانسته اند، تمام بومیان سرزمین متصرفی را  نابود کنند. زیرا مهاجمین یا مهاجرین بخش کوچکی از جامعه اصلی خود هستند، وهنگامیکه سرزمین های وسیعی را تصرف میکردند، اولاً : به نیروی جنگی جوانان بومی برای تداوم نظامیگری بویژه در کارهای سخت و خطرناک  نیاز داشتند، و جوانان سرزمین های مغلوب که شاید در موقع هجوم دشمن کاهلی میکردند، پس از شکست ، ناچار به فداکردن، جان خود برای دشمن میشدند. ثانیاً : همین جوانها برده وار درخدمت رونق اقتصاد قوم فاتح قرار میگرفتند.  معلوم است، زنان جوان قوم مغلوب هم، کنیزگان فاتحین بودند. در گروه سنی بزرگ سالان ، مدیران ، دانشمندان و ادبا در خدمت تسلط قوم فاتح زنده می ماندند. ولی دیگر سالمندان و اطفال  قتل عام میشدند. گاهی هم برای ایجاد وحشت در مردم سرزمین های دیگر همه مردم و حتی سگ وگربه کشته میشئند. و هیچ گاه قادر به کشتار بومیان یک سرزمین بزرگ نمی شدند. ( علاقمندان برای آگاهی بیشتر، به شیوه تسلط مغولها بر خاور میانه وبخش بزرگی از آسیا و اروپا جلد اول کتاب " تاریخ مفصل ایران " ، "از حمله چنگیز تا تشکیل دولت تیموری" چاپ چهارم نوشته  زنده یادعباس اقبال استاد فقید دانشگاه تهران، انتشارات امیر کبیر 1356 را مطالعه فرمایند.).

دراینجا بطور مختصر توضیح میدهیم، اقوام مهاجر آریائی برای استفاده از نیروی نظامی آنها، به دعوت ایلامی های مهاجم که حکومتی درحال احتضار بود، و از سوی آشوری های سخت تحت فشار بود، به ایران دعوت میشوند، ( این دعوت نشان آشنائی قبلی ایلامی ها و آریائی ها است، شاید ایلامی ها ازگذشته های بسیار دور اقوامی همجوارآریائی ها بوده اند. بنظر میرسد، برای یافتن مبدا این دو قوم ، باید گویش های مردم پاکستان، افغانستان و همسایگان شرقی آنها مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد. ) و در منطقه تحت تسلط ایلامی ها ساکن میشوند، ولی بدلیل نیروی ناکافی آنها ایلامی ها نمی توانند، در مقابل آشور کاری از پیش ببرند، و پس از شکست ایلام از آشور، این گروه آریائی بصورت یک طایفه منسجم، در جامعه بومیان محلی حیات تازه مییابند، بطور قطع روابط اجتماعی جدید، با بومیان ایران ازدواج های بین این قوم و بومیان را داشته است، در طول زمان آداب و رسوم اجتماعی اکثریت بومیان ایران بویژه دین "ایلو" و آئین ها آن همسانی ها این دو تیره را بیشتر میکند. تا حدیکه ، " کورش هخامنشی " کتیبه های خود را به زبان "بابلی نو" که در اصل زبانی " سامی - سومری" است، مینویسد، و در مورد دین اجدادی خود تعصب خاصی ندارد، و نسبت به ادیان دیگر تساهل و همراهی میکند. ما این شیوه برخود کورش را در داریوش و بصورت علنی تر در خشایار شا نمی بینیم.  ما در باره هخامنشیان و بقدرت رسیدن آنها در بخش دیگری سخن خواهیم گفت .

ساکنین سرزمین هائی که بنام ماد ها نامیده میشد، از کهنترین ایام دارای اقوام شناخته شده ای، بنام های " گوتی"،  کاسیت، کاسی، یا "کاشو" ،" اورارتوئی" وسپس "ارمنی"  ، هیتی ؟ یا حِتی" ،و  اماردی؟  و غیره بوده اند. ما در آینده به یاری خدا، برخی کتیبه های شاهان "گوتی" را که به زبان سومری است، ترجمه وتقدیم دوستداران تمدن ایرانی خواهیم کرد.

شاد باشید.


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد

به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 90
بازدید دیروز : 35
بازدید هفته : 184
بازدید ماه : 707
بازدید کل : 47720
تعداد مطالب : 71
تعداد نظرات : 124
تعداد آنلاین : 1

RSS

Powered By
loxblog.Com